از سری یادداشت های روزانه برای دلبندم
سلام عزیزم پسرم ، یکی یکدونه مامان با کلی تأخیر دارم بازم برات مینویسم فکر میکنم از آخرین نوشته هام چیزی حدود دو سال میگذره. میدونی مامان خیلی خیلی سرش شلوغه ، سرکار ، کار توو خونه و مسئولیتم در قبال تو و بابا علیرضا ، تازه از پارسال درس خوندن هم بهش اضافه شده ( بالاخره طلسم شکسته شد و منم وارد دانشگاه شدم، همون کاری که باید سالها پیش انجام میدادم اما مهم نیست ، مهم اینه که بالاخره خواستم و شد ) . اما در کنار همه این آشفتگی ها ، خستگی ها و مشغله و بدو بدو ها ، تنها چیزی که آرومم میکنه دیدن روی ماهت بعد از کار روزانه اس که واقعا خستگی از تنم بیرون میکنه و جونی دوباره بهم میده. پسر قشنگ و مهربونم که الان آقا تر شدی و برای خو...
نویسنده :
ماماني
16:38