رادمانرادمان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

رادمان

بدون عنوان

1393/8/12 15:32
نویسنده : ماماني
66 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازنینم،

خیلی وقته که فرصت نکردم تا بیام و برات بنویسم، خیلی درگیری های زیاد شده مثل سرکار رفتن، کار خونه، مسیولیت تو عزیز دلم که مهد کودک هم تازگی ها بهش اضافه شده... 

گفتم مهد کودک،  هر چند که برای سن تو مناسب نمیدیدم چون تازه دو سالت تموم شده و برخلاف میل پدرت مجبور شدیم بذاریمت مهد،  چون چاره ای نداشتیم،  تا حالا عزیز جون و بابایی زحمتت رو کشیدن اما اونها هم خسته شدن،  سر و کله زدن با یه فسقلی شیطون مثل تو یه انرژی زیادی میخواد که از توانشون خارجه، واسه همین تصمیم گرفتیم فعلا یک روز درمیون بذاریمت مهد تا عادت کنی... اما واقعیتش من چندان هم از این موضوع ناراحت نیستم چون معتقدم تو شرایط فعلی و زندگی های امروزی هر چه زودتر مستقل بشی و کمتر به ما وابسته به نفع خودته.... هر چند روزای اول گریه میکردی و من خون به جیگر میکردی... 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمان می باشد