رادمانرادمان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

رادمان

از سری یادداشت های روزانه برای دلبندم

1396/6/28 16:38
نویسنده : ماماني
70 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

پسرم ، یکی یکدونه مامان

با کلی تأخیر دارم بازم برات مینویسم

فکر میکنم از آخرین نوشته هام چیزی حدود دو سال میگذره.

میدونی مامان خیلی خیلی سرش شلوغه ، سرکار ، کار توو خونه و مسئولیتم در قبال تو و بابا علیرضا ، تازه از پارسال درس خوندن هم بهش اضافه شده ( بالاخره طلسم شکسته شد و منم وارد دانشگاه شدم، همون کاری که باید سالها پیش انجام میدادم اما مهم نیست ، مهم اینه که بالاخره خواستم و شدخندونک ) .

اما در کنار همه این آشفتگی ها ، خستگی ها و مشغله و بدو بدو ها ، تنها چیزی که آرومم میکنه دیدن روی ماهت بعد از کار روزانه اس که واقعا خستگی از تنم بیرون میکنه و جونی دوباره بهم میده.

پسر قشنگ و مهربونم که الان آقا تر شدی و برای خودت داری مردی میشی ، بدون که همه تلاشم و هم و غم ام رسیدن تو به نهایت خوشبختی و خوشحال بودن توئه اونجوری که لایقشی اونجوری که لیاقتش و داری.

امیدوارم توو این راه خدای بزرگ هم همراه ما باشه و کمکمون کنه درست مثل همیشهمحبت

در آخر یه سری از عکس های جدیدت که تو توو تعطیلات تابستانی بهمراه باباجون و عزیز جون به جواهرده رفته بودیم برات میذارم که هم خودم و هم دوستایی که اینجا داری لذت ببریم.

 

 

دوستت دارم مهربوووون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمان می باشد