رادمانرادمان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

رادمان

با هر نفس تو زنده ام ، پس بمان تا بمانم...

1392/3/6 11:46
نویسنده : ماماني
189 بازدید
اشتراک گذاری
 
 كوچولوي من...

مدتها بود كه به داشتنت فكر ميكردم .

آرزوي در آغوش كشيدنت را و با تمام وجود بو كشيدنت را داشتم.

ميخواستم كه با هر نفس تو زندگي كنم و هر روز عاشق و عاشق تر شوم.

به لطف خواوند مهربان اين اتفاق افتاد و تورا در آغوش گرفتم و هر روز با تو زنده و زنده تر شدم.

نميتوان لذت اولين ديدنت را توصيف كنم. اينكه تو بودي كه بالاخره روي ماهت را بمن نشان دادي و براي اولين بار با صداي گريه دلنشينت ورود خودت را خبر دادي.

niniweblog.com

لحظه ايكه براي اولين بارصورت ماهت رو ديدم. پرستار تورو آورد كنارم و صورت قشنگت رو به صورتم چسبونيد.واي خواي من بابت اين هديه آسمانيت هزاران هزار بار تو را سپاسگزارم و هر چقدر هم كه شاكر باشم باز هم كم است. اميدوارم لياقتش را داشته باشم كه با تربيت و رساندن اين ميوه شيرين زندگي ام به بار ، بتوانم قدردان تو و بزرگي و كرامتت باشم. niniweblog.com

اولين روز به دنيا آمدنت

 

اينم فرداي به دنيا آومدنته  ، وقتي مرخص شديم و داشتيم ميرفتيم خونه : 

حالاست كه معني عميق عشق را فهميده ام، معني زندگي را ، معني محبت را ، خوشبختي را،شادي و مسرت را و در يك كلام خدا را......

و اينها را تو بمن آموختي.

عشق به زندگي ، عشق به آينده و تلاش براي ساختن آينده اي بهتر براي تو ...

هر روز شاهد بزرگ و بزرگ تر شدنت هستيم و هر روز با ديدن توست كه خوشبخت و خوشبخت تر ميشويم و نمي دانم كه ميتواني بزرگي اين خوشبختي را درك كني يا نه؟!  اما مطمئنأ روزي كه پدر شدي به اين حال و روز ما پي خواهي بري...

دهمين روز تولدت كه عزيز ملي جون حمامت كرد:

اينجا تقريبأ 15 روزه بودي :

يك ماهگي :

دوماهگي :

پس قشنگم هر روز كه ميگذره بازيگوش و بازيگوشتر ميشي، به تصاوير رنگي تلوزيون خيره ميشي و با پخش بعضي آهنگهاش عكس العمل نشون ميدي و ميخندي حركات خيلي شيريني از خودت نشون ميدي كه مامان و بابارو به خنده واميداري و مارو عاشق و عاشقتر ميكني:

 

سه ماهگي :

 

چهار ماهگي:

 

پنج ماهگي:

امروز يكم بهونه گير شدي و تصميم گرفتم بذارمت تو كالسكه كه كمي مشغول بازي بشي تا منهم به كارام برسم.

شش ماهگي :

رفتيم آتليه تا برات عكساي خوشكل خوشكل بندازيم اينم يكيشه

اولين مسافرتت به شمال تو 6ماهگي:

 

امروز هفت ماه و بيست و پنج روز است كه از به دنيا آمدنت ميگذرد و من تصميم گرفتم با ساختن اين وبلاگ درددل ها و خاطرات با تو بودن را براي هميشه ثبت كنم تا باشد روزيكه با خواندن آن و يادآوري تك تك آن خاطرات لذت ببري.

niniweblog.com

و ميدانم كه روزي به تو افتخار خواهم كرد تو قلب مني ... جون مني ... عشق مني و در يك كلام نفس مني. با عطر وجود توست كه زنده ام... دوستت دارم براي هميشه

عاشق تو مامان آزاده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمان می باشد